- بنات البکر (بَ تُلْ بِ)
بارانها و مراد از ’بکر’ ابر است در اول پیدایش. (از المرصع)
معنی بنات البکر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(بَ تُ اَ بَ)
لغت نامه دهخدا
نوعی از قارچ. (از المرصع). کماءه. (یادداشت مرحوم دهخدا). نوعی از سماروغ ریزۀ پشم دار خاکسترگون. (منتهی الارب). قارچ.
(قَ تُنْ نو)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان سرنبان بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در 45هزارگزی شمال خاوری زرند و 6هزارگزی خاور راه مالرو راور به زرند، سکنۀ آن 20 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
(بَ تُصْ صَ)
لغت نامه دهخدا
اندیشه. (مهذب الاسماء). آنچه از اسرار و افکار و اندوه و غم بشب در دل وارد شود
(بَ تُلْ مَ)
لغت نامه دهخدا
ابرهای سفیدی که در تابستان دیده میشوند. (از اقرب الموارد) ، موضوع قرار داده شده و گذاشته شده. (ناظم الاطباء)
(بَ تُنْ نا)
لغت نامه دهخدا
انجره است. (فهرست مخزن الادویه). گزنه. قریس. حریق. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تذکرۀ داود ضریر انطاکی شود
(بَ تُلْ بَ)
لغت نامه دهخدا
ابرهای سپید و نیک. بنات بخر با خاء معجمه بهمین معنی است. (منتهی الارب) (از آنندراج)
(بَتُلْ بُب ب)
لغت نامه دهخدا
چند رگ است در دل که مهربانی و رأفت از آن خیزد. (منتهی الارب) (از المرصع) ، دواهی. (از المرصع)
